شمال به روایت تصویر
مگه آروم می مونی که ازت عکس بگیرم اخه؟؟؟؟ من فدای اون خندت برم مامان اینجا هم کاخ تفریحی شاه بوده... دیگه خسته شدی و نق نقات شروع شد.... اخیش اومدیم تو ویلاااااااا ........ و یه عالمه عکس دیگه که به دلایلی نمیتونم بزارم اینجا.... اما چاپش.ن میکنم میزارم تو البومت... اینم از سفرنامه عکسی دختر طلای من... ...
نویسنده :
مامان پرنسس
12:53
اولین شمال
سلام یه دونه ی مامان... خوشکلکم این هفته که گذشت ما رفتیم مسافرت!!! من و تو و بابایی و مامان جون و خاله الهه... اول هفته رو رفتیم خونه خاله مهناز تهران و بعدش هم رفتیم شمال... اما تو ماشین اصلا اروم نبودی و همش کلافه بودی انگاری میخاستی رو زمین باشی.... به محضی که رسیدیم رشت و پیاده شدی از ماشین ... هوا که خیلیییی شرجی بود و گرممممممم و شبش تب گردی که اینم یه قصه داره ... زنگ زدم خاله رها اومد که ببینیمش ... اینقدر معرفت داشت که ما رو برد خونه دانشجوییش و ازمون خواست که شب رو اونجا بمونیم چون میگفت همه جا شلوغه و با بچه اسیر میشین و جا گیرتون نمیاد... و خودش رفت خونه خودشون... خاله رهای عزیزم ممنونتم که بخاطر ما از استانه تا رشت ...
نویسنده :
مامان پرنسس
16:03